یادمان باشد اگر حسی عجیب خاطرات کهن عشق را بیدار کرد،
گر به جادوی نگاهش چشم هوشیار عقلمان را خواب کرد،
پی پیوند دوباره نرویم...
"این فقط یک حماقت است"
یادمان باشد اگر رویای ما در میان سخنان یک نفر گنجیده بود،
یا که در بلور اشک دیده اش،
رنگ غمهای دلمان پیچیده بود،
پی همدردی آن غم نشتابیم،
"اشک او یک دام است"
من به چشمان خودم دیده ام این غم بسیار
من به دستان خودم داده ام این امید ویران بر باد
تو به یادت بسپار
که من در آتش عشق دیده ای بی احساس این چنین پژمردم
من به جرم سادگی بازیچه ی دلها شدم
یادمان باشد خدا ساکنان این زمین را بی محبت آفرید
در پس و پیش دل بی رحمشان
ریشه های بی نای صداقت پوسید
تو به یادت بسپار
من در آن رویای پر کابوس درد
بعد آن هم چون خدا تنها شدم.
باید رفت و خاطرات تلخ را رها کرد...
خداحافظ خواجه امیر..."خداحافظ"
:: بازدید از این مطلب : 2035
|
امتیاز مطلب : 1067
|
تعداد امتیازدهندگان : 303
|
مجموع امتیاز : 303