روی هر چی دست گذاشتم یکی زود تر اونو برده
روی سرنوشتم انگار مهر این حادثه خورده
همیشه بهم می گفتن تو دوباره دیر رسیدی
دوباره شکست و تاخیر با یه دنیا ناامیدی
گلی رو که من می خواستم یکی قبلا چیده بودش
قبل من یکی به مقصد همیشه رسیده بودش
نیمکت رو به بلوطا شد مال یه کس دیگه
آخه دیر رسیده بودم اینو یه پرنده میگه
قبل من یکی طلسم قلعه رو شکسته
حالارفته توی قلعه خوش و بی غصه نشسته
:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19