نوشته شده توسط : رها

به خاطرت تو این قفس من زنده ام همینو بس

به خاطر تو این نفس هنوز کمی تو سینه هست

فقط صدام کن واسه اشکات شونه می شم

فقط صدام کن واسه تو دیوونه می شم

فقط صدام کن تو رو تنها نمی ذارم

اونی که می مونه می شم

فقط صدام کن...

 



:: بازدید از این مطلب : 333
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 1 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

نه می خوام بینِ من و بینِ دلش جنگ بشه

نه می خوام عشقی که اون نداره کمرنگ بشه

من فقط یه چیزی از خدا می خوام دلم می خواد

واسه یکبارم شده دِلش برام تنگ بشه

 

 



:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 30 / 4 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

وحشت از عشق که نه...ترسم از فاصله هاست

وحشت از غصه که نه ...ترسم از خاتمه هاست

ترس بیهوده ندارم...صحبت از خاطره هاست

صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست

کوله باری پر از هیچ...که بر شانه ی ماست

گله از دست کسی نیست...

مقصر دل دیوانه ی ماست!!

آره...مقصر دل دیوانه ی ماست.

مقصر چشمهای ماست که بی اختیار خطا می کند...

مقصر دلیست که تنهاست و دل تنها حرف حساب نمی فهمد...

مقصر قلبیست که نادانسته می تپد و نمی داند روزی خواهد شکست...

و مقصر باوریست که نگاهی را احساسی ناب  تلقی می کند....!!



:: بازدید از این مطلب : 384
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 28 / 4 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

آسمون آرزومون پره از ابراي تيره


لالايي واست بخونم تا شايد خوابت بگيره


اگه از خواب نپريدي توي خواب خدا رو ديدي


يه جوري بپرس ازش که دلامون چرا اسيره


باز که چشماتو نبستي ببينم باز که نشستي


مي دونم يه جوري هستي که دلت از همه سيره


اما بهتره بدوني طبق اصل مهربوني


دل واسه عاشق نبودن راه نداره ناگزيره


خوش به حال بعضي مردم که شدن تو زندگي گم


التماس سرخ سيبا پيششون چقد حقيره


نه به فکر عطر ياسن نه به فکر التماسن


خنده داره واسشون که دل ما يه جايي گيره


چي بگم شبم تموم شد نديدم اون رو حروم شد


کاش مي دونست يکي اينجا بدجوري واسش مي ميره

دلم گرفته!!!!!!!!!!

با خودم قرار گذلشتم که دیگه نا امید نباشم.....واقعاً م نیستم....ولی هنوزم دلم میگیره

بعضی موقع ها بی دلیل گاهی هم.......

ولی الان نمی دونم چرا اینجوریم.......

نمی دونم......................

بالاخره یه معجزه ای تو زندگیم اتفاق میفته.....که دیگه واسه شاد بودن دنبال بهونه و دلیل نباشم

که عمر دلتنگیم سربیاد....که دیگه زندگی کنم بدون اینکه هراس فردا رو داشته باشم.........

که دیگه خدا رو گم نکنم........که دیگه.............

دیگه بین بنده هاش دنبال عشق نگردم.................

راستی رها!!به یه موضوعی دقت کردی؟؟.....که یکی دیگه از اتفاقای زندگیمون تو wc رخ داد؟؟؟!!!

بهتره بگم یکی از رسوایی های زندگیمون!!!!!



:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 27 / 4 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

 

سکوت کوچه هاي تار جانم ، گريه مي خواهد
تمام بند بند استخوانم گريه مي خواهد


بيا اي ابر باران زا ، ميان شعرهاي من
که بغض آشناي آسمان گريه مي خواهد

بهاري کن مرا جانا ، که من پابند پاييزيم
و آهنگ غزلهاي جوانم گريه مي خواهد

چنان دق کرده احساسم ميان شعر تنهايي
 

که حتي گريه هاي بي امانم ، گريه مي خواهد

 



:: بازدید از این مطلب : 372
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 24 / 4 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

نه دل در دست محبوبی گرفتار

نه سر در کوچه باغی بر سر دار

از این بیهوده گردید چه حاصل؟

پیاده می شوم دنیا نگهدار...



:: بازدید از این مطلب : 396
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 23 / 4 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا



عشق گفت:من بودم که اورادرخودنگاه داشتم


دست گفت:من بودم که دست اورالمس کردم


دل گفت:من بودم که سالها رنج کشيدم واورادرآشيانه جادادم


ولب گفت:اگرمن نبودم که بگويم دوستت دارم تلاش شما بي فايده بود

 



:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 82
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 23 / 4 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

باران

مصاف خاموش حادثه هاست

در دلتنگی های غم خورده ات

فراموش نمی شوی

حتی در باور قطره ای!

 



:: بازدید از این مطلب : 352
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 22 / 4 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز کن


من هم ضريح عشق را غرق کبوتر ميکنم


شعريست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو


يک روز من اين شعر را تا آخر از بر ميکنم

 

 



:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 21 / 4 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

نام تو را آورده ام دارم عبادت ميکنم


گِرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميکنم


دستت به دست ديگري از اين گذشته کار من


اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميکنم


گفتي دلم را بعد از اين دست کس ديگر دهم


شايد تو با خود گفته اي دارم اطاعت ميکنم


رفتم کنار پنجره ديدم تو را با,بگذريم


چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميکنم


من عاشق چشم توام تو مبتلاي ديگري


دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميکنم


تو التماسم ميکني جوري فراموشت کنم


با التماس اما تو را به خانه دعوت ميکنم


گفتي محبت کن برو باشد خداحافظ ولي


رفتم که تو باور کني دارم محبت ميکنم

 



:: بازدید از این مطلب : 467
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 20 / 4 | نظرات ()