نوشته شده توسط : رها

در توالی سکوت تو

در تداوم نبودنت

ردپای آشنایی از صدای تو

در میان حجم خاطرم

هنوز زنده است

هنوز میتپد

و باورش نمیشود

که نیستی

که رفته ای

کجا نوشته اند عشق

این چنین میان مرز سایه هاست؟

این چنین پر از هجوم فاصله

در تقابل میان آب و تشنگی

تقابل میان درد و زندگی؟

کجا نوشته اند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 435
|
امتیاز مطلب : 171
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52
تاریخ انتشار : 31 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

هر برگي كه دست روزگار از دفتر زندگانيم جدا مي كند،



آرزويي شيرين را با خود به همراه دارد كه با فنا شدنش،



جزئي از وجود مرا به تباهي مي كشاند؛؛؛



و من هر روز در انتظار برگي ديگرم؛؛؛



ولي افسوس كه آن روزهاي خوش هرگز فرا نخواهند رسيد...



و شايد روزي كه از آن مي گريزم فرا رسد و من در گورستان

آرزوهايم،



در زير خروارها خاك كه جسم نحيفم را در آغوش گرفته به ابديت

بپيوندم...

 

 



:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46
تاریخ انتشار : 31 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست

چه قانون عجیبی...چه ارمغان نجیبی!!

و چه سرنوشت تلخ و غریبی

که هر بار ستاره های زندگی ات را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره ی امید کنی

و خود در تنهایی و سکوت با چشمهایی خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره بنشینی

و خموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری

و باز هم تو بمانی و یک عمر صبوری...!!

 

 



:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 157
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46
تاریخ انتشار : 30 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

شکسپیر: اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت

از اول برای تو نبوده.


ویکتور هوگو:کسی رو که دوستش داری هر چند وقت یه بار بهش یادآوری کن که او را

دوست داری!!!!!!!!!!!


دانشجوی زیست شناسی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... او

تکامل خواهد یافت.


دانشجوی آمار: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر دوستت داشته

باشد، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یک رابطه مجدد غیر ممکن است.


دانشجوی فیزیک: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، به

خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطکاک بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء

با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است.


دانشجوی حسابداری: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ،

رسید انبار صادر کن و اگر نه ، برایش اعلامیه بدهکار بفرست.


دانشجوی ریاضی: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، طبق

قانون 2=1+1 عمل کرده و اگر نه در عدد صفر ضربش کن.


دانشجوی کامپیوتر: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، از

دستور کپی - پیست استفاده کن و اگر نه بهتر است که Delete اش کنی.


دانشجوی خوشبین: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن... نگران نباش بر می گردد.


دانشجوی عجول: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن .... اگر در مدت زمانی

معین برنگشت فراموشش کن.


دانشجوی شکاک: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ....اگر برگشت، از او بپرس " چرا "؟


دانشجوی صبور: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ....اگر برنگشت،

منتظرش بمان تا برگردد.


دانشجوی رشته صنایع: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ،

باز هم به حال خود رهایش کن این کار را مرتب تکرار کن...

 

 



:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 121
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 29 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

 

رز زيباييست پس دوستم دارد  

 

 



ندارد چون هيچ وقت برايم رز نخريد

 

 



پر پرش مي کنم رز را

 

 



دوست دارد مرا

 

 



دوست ندارد مرا

 

 



دوست دارد مرا

 

 



ندارد اگر نه رهايم نمي کرد

 

 



دارد چون نوبت گلبرگ دوست دارد! است

 

 



ندارد اگر نه رهايم نمي کرد

 

 



دارد اگر نداشت به سراغم نمي آمد

 

 



ندارد چون از ابتدا قصدش رفتن بود

 

 



دارد اگر قصد رفتن داشت چرا از ابتدا آمد ؟

 

 



ندارد خودت خوب مي داني

 

 



دارد چون جوابم را ندادي

 

 



ندارد ، آمد که بسوزاند دلت را !

 

 



دارد اگر نداشت چکار به دلم داشت ؟

 

 



ندارد ، دل سوزاندن عادتش بود !

 

 



دارد چون نوبت گلبرگ دوست دارد ، است

 

 



ندارد ، نوبتي هم باشد دوستت ندارد

 

 



دارد ، چون دل به دل راه دارد

 

 



ندارد ، خودت را گول نزن ، دل هم به دل راه ندارد

 

 



دارد . . .

 

 



ندارد . . .

 

 



دارد . . .

 

 



ندارد . . .

 

 



چه داشته باشد چه نداشته باشد مهم نيست



به هر حال
من دوستش دارم

 

  ببین رها تونستم براش شکلک پیدا کنم!! گل که هست ولی خب....!!

اخموی بداخلاق منو ببین!!!!!!!

 

 



:: بازدید از این مطلب : 413
|
امتیاز مطلب : 131
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 28 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

توی این خلوت شب منمو حس غریب

دل عاشقم از همه خورده فریب

من توی جاده ی عشق دیگه پا نمیذارم

دلمو پیش کسی دیگه جا نمیذارم

از کجا باید شروع کرد؟؟درد دل که گفتنی نیست

قصه ی من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست

تو خودم دارم میپوسم ولی هیچ کس نمیدونه

چقد سخته که آدم با خودش تنها بمونه

یه روزی خیال میکردم عشق علاج همه درداست

عشقو فریاد میزدم که آبیه به رنگ دریاست

من ساده با نگاهی دلمو ارزون فروختم

ریشمو خودم سوزوندم واسه ی همیشه سوختم

از کجا باید شروع کرد؟؟درد دل که گفتنی نیست

قصه ی من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست

حالا عمریه که دیگه عشقو من باور ندارم

تن من میلرزه وقتی اون روزا رو یاد میارم

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

یلدا!!دعا کن ارشد اینجا قبول نشه...

 



:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 207
|
تعداد امتیازدهندگان : 61
|
مجموع امتیاز : 61
تاریخ انتشار : 27 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

توي کلاس چشم تو زنگا همه رياضيه

 
هميشه التماس من با چشم تو موازيه


توي کلاس چشم تو زنگا يه وقت جغرافيه


ما دريا رو مي خوايم چيکار,چشماي نازت کافيه


توي کلاس چشم تو گاهي ميشه زنگ زبان


دوسِت دارم ياد نمي دن,بلد بوديم ما پيش از آن


توي کلاس چشم تو يه وقتا زنگ فيزيکه


آهن ربايي؟که دلم انقد به چشمات نزديکه؟


توي کلاس چشم تو يه زنگي هست به نام جبر


از چشم تو ناز کردن و از دل من هميشه صبر


توي کلاس چشم تو يه زنگه اسمش احتمال


شايد تو اين زنگ برسيم به آرزوهاي محال


توي کلاس چشم تو اجازه دادن آسونه


چون کسي بيرون نمي ره هرکي بره پشيمونه


توي کلاس چشم تو نگاها روي نيمکته


موندنِ تو,دستِ تواِ...تو ميگي هرچي قسمته


توي کلاس چشم تو پُرِ مدادِ قرمزه


دفترِ مشقمون پُر از جمله ي بي تو هرگزه


توي کلاس چشم تو ميز پُرِ يادگاريه


بيشتر ميزامون پُر از چرا دوسم نداريه


توي کلاسِ چشم تو يه وقتا زنگ دستوره


رفتنو صرفش مي کنه دلم با اينکه مجبوره


توي کلاسِ چشمِ تو دلا هميشه عاشقه


من شنيدم فردا کلاس تو دشتاي شقايقه


توي کلاس چشم تو هر پرسشي قدِغنه


با چشم تو جوابِ تک تکِ سؤالا روشنه


توي کلاس چشمِ تو ديوونگي يه رنگيه


اِنقد که محو تو ميشيم نمي دونيم چه زنگيه


توي کلاس چشمِ تو يه وقتا زنگِ هنره


فايده نداره واسه تو,هرچي ميگم بي اثره


توي کلاس چشمِ تو از کُلِّ دنيا اومدن


بيدار شدم,چه خوابي بود انگار بازم زنگو زدن

 

قبول کردم که ما از هم دوريم


قبول کردم که اين فاصله پُر نميشه


قبول کردم که اشتباه کردم


من اشتباه کردم


من که فکر کردم تو دوسم داري


من که يه سال چشم به راه بودم


من که فکر ميکردم بايد دل به دل راه داشته باشه


ولي نداشت


نداره


تو مالِ من نيستي


نمي خواي باشي


ولي خاطره هامو کسي نمي تونه اَزَم بگيره


هرچند ... مسخره باشن


هرچند بي سروته باشن


واسه من هنوزم قشنگن


هنوزم حسي رو که دلم خيلي وقتا گمش ميکنه رو بهش ميده

هنوزم .........



:: بازدید از این مطلب : 555
|
امتیاز مطلب : 124
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 27 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

چه کسی میداند که تو در پیله ی خود تنهایی

 

چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی

 

پیله ات را بگشای

 

تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی

 



:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 112
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 22 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

 

توی یک بغض همیشگی گریه هامو دوره کردی

جای خالیه نگاهت میگه تو بر نمی گردی

منمو یه بغض پنهان , خاطراتی پاره پاره

عاشق و غمگین و تنها این چه رسمه روزگاره

وقتی که تو هر ترانه من نمی رسم به تو باز

وقتی که یه دنیا راهمه برسم به اوج آواز

دلم از دنیا میگیره شعر چشماتو می خونم

کاش ببینمت دوباره ولی افسوس نمی تونم

دوباره بیا به خوابم ای تو تنها عشق نابم

بگو این قصه دروغه من کجای این سرابم

بگو این دخیل عشقو به کجای خونه بستی

که توی طلسم پاییز گم شدی رفتی شکستی

آسمون پشت و پناهت ای عزیز بی سرانجام

من و این زمین تنها عاشقونه تورو میخوایم

حالا این ابر قدیمی دست رو شونه هام می ذاره

سرنوشتمو می دونه که به حال من می باره

جای خالیه نگاهت میگه تو برنمی گردی

بغض بی وقفه ی بارون میگه تو بر نمیگردی

 

http://www.nightmelody.com/gallery/albums/nightmelody-com-1101.jpg



:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 147
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : 22 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

 

ديگر از سختي‌هاي زندگي گله‌مند نخواهيم بود،

اگر به ياد آوريم كه سفر ما به زمين نه براي تفريح و خوش‌گذراني،

بلكه براي حضور و پيروزي در مبارزه‌اي بوده ‌است سخت،

 نيازمند سخت‌كوشي و تحمل سختي‌ها،

نيازمند بيدار ماندن‌ها و هشيار بودن‌ها، طاقت‌ داشتن‌ها و صبوري‌ كردن‌ها.

در زمين، بدون هيچ استثناء، يكايك ما مبارزيم،

اما نه در مبارزه با يكديگر، بلكه در جهادي بزرگ با نفس خويش،

 و جاري در لحظه‌لحظه‌هاي زندگي‌.

و فاتح زمين و ميدان زندگي،

مبارزي خواهد بود كه بر نفس خود غالب آيد،

و اين‌گونه از خود، و از اين زمين مبارزه، به‌خوبي گذر كند...

اما واي بر آن‌كه از بودن در ميدان مبارزه،

 و مبارز بودن خود غافل باشد و غافل بماند،

او ميدان را واگذراده و اسير و تسليم دشمن است،

و در نهايت شكست‌خورده‌اي زمين‌گير، اسير زمين و اسيري در بند نفس.

این بیشتر خطاب به خودمه!



:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 129
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : 20 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت

جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت

چون رمیدن های آهو ناز کردن های او

چشم و دستان مرا حالی به حالی کرد و رفت

 

به درک که رفت...به جهنم.

اینم آخر عشق ما یلدا...هر چند آخرش از اولش معلوم بود.

دیگه جز نفرت چیزی نمونده...نفرت از همشون.

 

 

در میان خارها هم میشود یک یاس بود- در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود - می شود حتی برای دیدن پروانه ها شیشه های مات یک متروکه راالماس بود

 



:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 153
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46
تاریخ انتشار : 19 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

این شعرِ مالِ فرزاد حسنیه...

رها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اون شبو که یادت میاد؟؟؟؟

تو حتماً یادته چون واسه تو خاطره انگیز تر بود...ولی حرفای فرزاد فکر میکنیم واسه 2تامون قشنگ بود

از اون شب یه حسه دیگه ای بهش دارم...وقتی اون حرفارو زد...حرفاش.............

ما که از این شانسا نه داشتیم و نه داریم...

ما فقط با اونی که گفت 1 چیز مشترک داریم!!!!!!!!!!!!!!!


کی می خوای بشینی تا من                   برات از خودم بگم باز


صبر تو چقدره تا من                          بشکنم پشت یه آواز


دخترم قصه نمی گم                           نمی خوام بهم بخندی


یا فقط به احترامم                              چش رو هر چی هست ببندی


نمی خوام بونه بگیری                       که چرا زخمی سینه ام ؟


یا ازم دلت بگیره                              که نشد تو را ببینم !


دخترم زخمای بابا                             مال عشق فوق العادست 


به خدا اشکای بابا                             بیخودی نیس ;  بی اراده اس


اگه می بینی رفیقام                           هنوزم مردن و تنها


اگه حتی یه ستاره                            نشده به اسم بابا


غمی نیست ما برقراریم                    اون بالا یکی رو داریم


پشت ابر بی قراری                        هنوزم چش انتظاریم


ما هنوز چش انتظاریم                    چش به راه یه بهاریم


اون بالا یکی را داریم                     ما هنوز چش انتظاریم !

 

 



:: بازدید از این مطلب : 334
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : 18 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

 

بايد فراموشت کنم چنديست تمرين ميکنم

 


من مي توانم مي شود,آرام تلقين ميکنم

 


با عکس هاي ديگري تا صبح صحبت مي کنم

 


با آن اُتاق خويش را بيهوده تزيين ميکنم

 


سخت است اما مي شود در نقش يک عاقل روم

 


شب نه دعايت مي کنم نه صبح نفرين ميکنم

 


حالم نه اصلاً خوب نيست تا بعد بهتر مي شود

 


فکري برايِ اين دلِ تنهاي غمگين ميکنم

 


من مي پذيرم رفته اي و برنمي گردي همين

 


خود را براي درک اين صد بار تحسين مي کنم

 


خوابم نمي آيد ولي از ترسِ بيداري به زور

 


با لطفِ قرصِ قدِّ نقل يک خواب رنگين مي کنم

 


اين دردِ زردِ بي کسي برشانه جا خوش کرده است

 


از روي عادت دوستي با بارِ سنگين مي کنم

 


هرچه دعا کردم نشد شايد کسي آمين نگفت

 


حالا تقاضاي دلي سرشار از آمين ميکنم

 


نه اسب,نه باران,نه مرد,تنهايم و اين دايمي ست

 


اسب حقيقت را خودم با اين نشان زين مي کنم

 


يا مي بَرم,يا باز هم نقش شکستي تلخ را

 


در خاطرات سرخ خود با رنج آذين ميکنم

 


حالا نه تو مال مني,نه خواستي سهمت شوم

 


اين مشکل من بود و هست در عشق گلچين مي کنم

 


کم کم ز يادم ميروي اين روزگار و رسم اوست

 


اين جمله را با تلخي اش صد بار تضمين مي کنم

 

 

می بینی رها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

دوباره به همین شعر رسیدم...

 

دوباره.....................

 

صد باره دیگه ام این اتفاق بیفته بازم به همین شعر میرسم

 

اُمیدوارم امشب تو حدسای اون مسخره ی بی جنبه ما نباشیم

به اندازه کافی خودمونو ضایع کردیم تا حالا

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 315
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 17 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

 

نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل

چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من

 

 

 

ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سینه نزدیک

به مـــن هر آنکـه نزدیک، ازو جــــــدا، جــــدا من

 

 

 

نه چشــــم دل به ســـــویی، نه باده در سبویی

که تــــر کـــــنم گـلـــــــویی، به یاد آشنــــــا من

 

 

 

ســــــتاره هــــا نهـــــــفتم در آسمـــــان ابــــری

دلــــــم گرفته ای دوست، هـــــوای گریــه با من

 

    

   



:: بازدید از این مطلب : 273
|
امتیاز مطلب : 148
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : 17 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

دلم زیاده خواه است...

دلت می خواهد بدانی چرا؟؟

چون امید می خواهد و کمی دلخوشی...

شادی برایش غنیمت است.

دلم محکوم است به این که  می خواهد او باشد...نه برای خودش.نه .

فقط باشد ...شاد باشد...در کنار همانی که او دوستش دارد.

آیا خواسته ی زیادیست؟

و یا آرزوی محالی؟

فراموش کردم...

امید داشتن برای ما "پا از گلیم خود فراتر گذاشتن"است...

فراموش کردم...

این که همه می روند و فقط مائیم که می مانیم...

خواسته ی زیادیست که فقط باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلم زیاده خواه است...

دلت می خواهد بدانی چرا؟

چون فقط کمی امید می خواهد...

 



:: بازدید از این مطلب : 331
|
امتیاز مطلب : 165
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : 16 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

روی هرچی دس گذاشتم یکی زودتر اونو برده

روی سرنوشتم انگار مُهر این حادثه خورده

همیشه بهم میگفتن تو دوباره دیر رسیدی

دوباره شکست و تأخیر با یه دنیا نا اُمیدی

گلی رو که من می خواستم یکی قبلاً چیده بودش

قبلِ من یکی به مقصد همیشه رسیده بودش

نیمکتِ رو به بلوطا شد مالِ یه کسِ دیگه

آخه دیر رسیده بودم اینو یه پرنده میگه

قبلِ من یکی طلسم قلعه ی دورو شکسته

حالا رفته توی قلعه خوش و بی غصه نشسته

هدیه ای که دیده بودم قبلِ من یکی خریده

من همون مسافرم که به تِرَن باز نرسیده

.............

 

چرا ما انقد بدشانسم؟؟؟؟؟؟یونیه خودمون این گرایشُ نداره؟؟؟؟اگه

شانس ماست که باید موش اونجا قبول شه ولی مداد و طوسی و واسه

همیشه از اون خراب شده میرن

رها خیلی حالم بده......اون کورسویه اُمیدیَم که داشتم از بین رفت

اصلاً دیگه حرفی واسه زدن باقی نمی مونه

این یعنی یه شکست دوباره....یعنی باید دوباره شروع کنیم....ولی

من دیگه خسته شدم....دیگه انرژی ندارم

نمی کشم دیگه....آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و عادت درد سنگینی ست وقتی اوج میگیرد

به من عادت نکردی طعم حرفم را نمی دانی

تماشا می کنم این قصه را زیبای من امّا

خدا را خوش نمی آمد که این دل را بسوزانی

من رسماً اعلام دوباره شکستن می کنم...........ولی دیگه بی خیال

دل میشم...........

همین که تنها باشه بهتره تا اینکه هرکی از راه برسه نابودش

کنه.............................



:: بازدید از این مطلب : 291
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : 18 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

 یکی دلش به صد دل بنده

یکی صد دل به یه دل می بنده
یکی یه دل به یه دل می بنده تا آخر پایبنده

یکی نمی دونه به کی دل ببنده ...
یکی هر بار به یکی دل می بنده 
یکی دل می بنده تا بخنده 
یکی هم دلش آکبنده مونده به کی دل ببنده !!

شما چطور؟؟؟!!!

من که گیج شدم که کدوم یکیم!!

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد



:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 155
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : 15 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

 

 توی این خلوت شب منم و حس غریب

دل عاشقم از همه خورده فریب

 

 

من توی جاده ی عشق دیگه پا نمی گذارم

 

 

 

دلم و پیش کسی دیگه جا نمی گذارم

 

 

 

 

 

از کجا باید شروع کرد؟ درد دل که گفتنی نیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قصه من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تو خودم دارم می پوسم ولی هیچکس نمیدونه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چقدر سخته که آدم با خودش تنها بمونه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یک روزی خیال می کردم عشق علاج همه دردهاست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عشق و فریاد می زدم که آبیه به رنگ دریاست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من ساده دلم و با نگاهی ارزون فروختم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ریشه ام و خودم سوزوندم واسه ی همیشه سوختم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از کجا باید شروع کرد؟ درد دل که گفتنی نیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قصه من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حالا عمریه که دیگه عشق و من باور ندارم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تنه من می لرزه وقتی اون روزها رو یاد می یارم

 

 

 

 

 

یلدا!!چجوری میشه حال اینا رو گرف

ت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 



:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : 15 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

تقدیم به رها جووووووووووووووووووون!!

به اُمید روزی که تنها دلخوشیمون "نگاه" نباشه!!!!

که به قول شاعر:

در پی آن نگاه های بلند         حسرتی ماند و آه های بلند

 

درسته من موافقم زندگي زيبا نمي شه


تو فالِ بد اقباليا هيشکي مثِ ما نمي شه


اشکاي ما هرچِقَدم با همديگه گريه کنيم


اندازه ي يه گوشه ي کوچيکِ دريا نمي شه


هرچي من و تو بشينيم شب تا سحر دعا کنيم


فرقي نمي کنه بازم,معجزه پيدا نمي شه


آدم اگه عاشق باشه يکي هميشه باهاشه


من عاشقم,تو عاشقي,عاشق که تنها نمي شه


خيليا به هرکي بخوان بي دردِسر زود مي رسن


من و تو خواستيم برسيم ميگن که حالا نمي شه


همه ميگن که من و تو طاقتمون خيلي کمه


ميگن که فردا روشنه,پس چرا فردا نمي شه


يلداي هر سال که ميشه ميريم سراغِ فالِ عشق


دردايِ ما با حافظم ديگه مداوا نمي شه


ميگن مدارا بکنيم با بازيايِ سرنوشت


آدم عاشق که ديگه,اهلِ مدارا نمي شه


سؤال کنم جواب ميدي؟فقط يه جمله بنويس


بگو که مي رسيم به عشق؟آخر ميشه يا نمي شه

البته مصرع آخر یکم دست کاری شده با اجازه!!!!

این پنجره ی یونیه ها!!!!

محله دید زدن انواع و اقسام موجودات!!!

 



:: بازدید از این مطلب : 335
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 18 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

 

بي تو طوفان زده دشت جنونم


صيدافتاده به خونم


تو چه‌سان مي‌گذري غافل از اندوه درونم؟


بي من از کوچه گذر کردي و رفتي


بي من از شهر سفر کردي و رفتي


قطره‌اي اشک درخشيد به چشمان سياهم


تا خم کوچه به دنبال تو لغزيد نگاهم


تو نديدي...


نگهت هيچ نيفتاد به راهي که گذشتي


چون در خانه ببستم،


دگر از پا نشستم


گوئيا زلزله آمد،


گوئيا خانه فروريخت سر من


بي تو من در همه شهر غريبم


بي تو، کس نشنود ازاين دل بشکسته صدائي


بر نخيزد دگر از مرغک پر بسته نوائي


تو همه بود و نبودي


تو همه شعر و سرودي


چه گريزي ز بر من


که ز کوي‌ات نگريزم


گر بميرم ز غم دل


به تو هرگز نستيزم


من و يک لحظه جدايي؟

 
نتوانم، نتوانم


بي تو من زنده نمانم ...

 



:: بازدید از این مطلب : 288
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 13 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

رفتی دوباره همچو تو ای یار هرگزم . . .

شور و دل و دماغ به اصرار هرگزم . . .

بر هر که می رسم ز تو می پرسم و هنوز


حتی نبوده یک نفر انگار هرگزم . . .

حسی شبیه خستگی از انتظار و باز
چشمان من به راه و دیدار هرگزم . . .

وقتی تو بار خود به سفر بستی ای عزیز


گفتم که "عشق نیست به اجبار" هرگزم . . .
بعد از تو من هنوز اسیرم و چاره ای


گر بوده ، من هنوز. . . و هر بار. . . هرگزم . . .
آن روزهای ناب گذشته ولی چه زود !


من ، خاطرات ، حسرت و تکرار هرگزم . .

浪漫爱情小说美女壁纸(第十四辑) - 夫君请息怒 - 手绘古代美女壁纸 10



:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 144
|
تعداد امتیازدهندگان : 46
|
مجموع امتیاز : 46
تاریخ انتشار : 12 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

امشب به نیت همه ی دل ها شعری برای چشم تو می خوانم...

                   هرگز مرا تو دوست نخواهی داشت...

                    تنها حقیقتی است که می دانم...

                                 

  • 唯美手绘美女插画壁纸(第二十辑, 共735张) 1 - 唯美手绘美女插画 :集满十点换真爱


:: بازدید از این مطلب : 284
|
امتیاز مطلب : 138
|
تعداد امتیازدهندگان : 42
|
مجموع امتیاز : 42
تاریخ انتشار : 12 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

آرزوي من اينست در سپيده اي شفاف


در دلت شوم مهمان,يک سپيده بي انصاف


آرزوي من اينست توي عصر طوفاني


قانعم کني جوري که هميشه مي ماني


آرزوي من اينست که تو مال من باشي


غير ممکنِه ممکن,تو محالِ من باشي


آرزوي من اينست بين اين همه انسان


نيّت تو من باشم توي فال با فنجان


آرزوي من اينست که تو ساز من باشي


من نيازِ تو باشم,تو نيازِ من باشي


آرزوي من اينست از سفر نگويي تو


تو هم آرزويي کن,اوج آرزويي تو


آرزوي من اينست,آرزو کني من را


معني اش کني با عشق شعرِ سبزِ ماندن را


آرزوي من اينست مثل ليلي و مجنون


پيروي کنيم از عشق,اين جنونِ بي قانون


آرزوي من اين است در شبي که تاريکست


تو بگويي از وصلي که لطيف و نزديک است


آرزوي من اينست زيرِ سقف اين دنيا


من براي تو باشم تو براي من تنها

 

اینم از آرزوهای من!!!!!!

میگم رها! کاش میشد حداقل آدرس وبمونو بهشون میدادیم!!!!

نه؟؟؟؟؟؟؟خیلی خوب میشدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 



:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 131
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : 12 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

این عکسا رو گذاشتم واسه بعضیا که دیگه نه انقد سیگار بکشن نه دودشو تو دهن ملت خالی کنن

به در و دیوار یونی که توجه نمی کنن.....شاید به این توجه کردن!!!!!!!!!!!

تقدیم به سیگاریه آب سیب خور با عشق!!!!!!!!!

از طرف رها هم......مداد که پاکه........تقدیم به موش و موش موشی!!!!

 

همین!!!!!!!!!!



:: بازدید از این مطلب : 280
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 11 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

واییییییییی... این چند روزه بعد از ظهرا چقد هوا قشنگ میشه........

من خیلی دوس دارم

یه جوری میشم

دیشب به مامانم گفتم هوا که اینجوری میشه من یه مدلی میشم

یه ذوق عجیبی تمام وجودمو میگیره و ...........کلی خاطره!!!!!!!!!!!!

آخه مثه پاییزه و پاییز واسم پر از خاطره ست!!!!!!

مامانم قضیه رو گرفت و فقط خندید...............

 

من عطر یاسِ خوشبو ندارم

در باغ رؤیا شب بو ندارم

قایق زیاد است اما برای

به تو رسیدن پارو ندارم

به تو رسیدن شاید طلسمست

من هم چراغ جادو ندارم

 



:: بازدید از این مطلب : 272
|
امتیاز مطلب : 142
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : 10 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

 

من تمنا کردم

                  که تو با من باشی

   تو به من گفتی

هرگز هرگز

          پاسخی سخت و درشت

        و مرا غصه ی این

                       هرگز

                           کشت.

 



:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 112
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 10 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

چشم من از دوریت هم ارغوانی هم تَرست

منتظر مانده بیایی طفلکی خوش باورست

من کجا و تو کجا چه روزگار مبهمی ست

فکر و ذکرم پیش تو,فکرِ تو جای دیگرست

هیچ چیزی کاش ننویسم برایت بعد از این

به گمانم هرچه که من می نویسم بدتر است

 



:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 9 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

 

 
و بعداز رفتنت!….
 
شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را با لهجه ي گل
 
هاي نيلوفر صدا كردم.
 
تمام شب براي باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
.
پس ازِ يك جستجوي نقره اي
 
در كوچه هاي آبي احساس
 
تورا از بين گل هايي كه در تنهايي ام روييد با حسرت جدا
 
كردم
 
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي
 
دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي
 
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم
 
تو را در دشتي از تنهايي وحسرت رها كردم
 
همين بود آخرين حرفت
 
ومن بعد از عبور تلخ و غمگينت
 
حريم چشمهايم را به روي اشكي از جنس غروب
 
ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم
 
نمي دانم چرا رفتي؟
 
نمي دانم چرا ، شايد خطا كردم
 
و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي
 
نمي دانم كجا ، تا كي ، براي چه ،
 
ولي رفتي و بعد از رفتنت
 
باران چه معصومانه مي باريد
 
و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت
 
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد
 
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره
 
با مهرباني دانه برمي داشت
 
تمام بال هايش غرق در اندوه غربت شد
 
و بعد از رفتن تو ، آسمان چشمهايم خيس باران بود
 
و بعد از رفتنت انگار كسي حس كرد من بي تو
 
تمام هستي ام از دست خواهد رفت
 
كسي حس كرد من بي تو
 
هزاران بار درهر لحظه خواهم مرد
 
و بعد از رفتنت دريا چه بغضي كرد!
 
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد
 
و من با آنكه ميدانم تو هرگز ياد من را
 
با عبور خود نخواهي برد
 
هنوز آشفته ي چشمان زيباي توام
 
برگرد !
 
ببين كه سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
 
و بعد از اين همه طوفان و وهم وپرسش و ترديد
 
كسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت :
 
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو
 
در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم
 
و من در حالتي مابين اشك و حسرت و ترديد
 
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سردست
 
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
 
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
 
نمي دانم چرا ؟ شايد به رسم و عادت پروانگي مان باز
 
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
 
 


:: بازدید از این مطلب : 363
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 18 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

شنیدی که دلم گفت بمان   ایست   نرو

به خدا وقت خداحافظی ات نیست   نرو

نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست

گوش کن نبض دلم زمزمه ی چیست نرو


 

 



:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 8 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

من فیلتر شکن می خوام.............می خوااااااااااااااااااااااااااااام



:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 113
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : 7 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

کاش یه فکری واسه این روزا میکردم

یه کاری چیزی.....کاش پشتیبان قلم چی میشدم.....بس که تنبلم سراغشم نرفتم

عرضه ی تموم کردن این رانندگیِ کوفتی رم ندارم....حالا هی میگن ایشالا تا 10 سال دیگه تو گواهینامه رومیگیری

همش تیکه همش متلک.....

وای رها نمی دونی چه زجری داره.....این زن داییه من راه و بیراه هی میگه ایشالا واسه تو ایشالا واسه تو

من از این دعاهای متلک بارکن نخوام نمی دونم کی رو باید ببینم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کی رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نمی ذارن آدم راحت زندگیشو بکنه

بد بختیه هااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

مونده رو وقتی که رفتی ساعت پیر دیواری

به اونم خبر رسیده دیگه ما رو دوس نداری



:: بازدید از این مطلب : 283
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 7 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

دیگه دارم دیوونه میشما................

آخه این چه وضعیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اینم شد زندگی؟؟؟؟..........همش تکرار..............تکرار............تکرار..............

حالم داره بد میشه از این همه مسخره گی........

یه اتفاقی ..... یه حادثه ای .... یه کوفتی ......

شیطونه میگه پاشم برم اون خراب شده ها.....هرچند اونجا هم دیگه چیز جالبی پیدا نمیشه

ولی هرچی باشه از این روزایِ بی معنی بهتره

حالا هی مامانه میگه تو چته؟؟؟

چرا اینجوری ای؟؟ تو که همیشه ی خدا حوصله نداری.....تو که..............

اَه...............چیکار کنم من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یکی بگه من چیکار کنم؟؟؟

هرچند خودم می دونم کسی چیزی نمی گه

 

حرف بزن ابر مرا باز کن

دیر زمانی ست که بارانی ام

حرف بزن,حرف بزن سالهاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام

                                      



:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 116
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 6 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا


خدا از من پرسيد: دوست داري با من مصاحبه کني؟

پاسخ دادم: اگر شما وقت داشته باشيد.

خدا لبخندي زد و پاسخ داد: زمان من ابديت است، چه سؤالاتي در ذهن داري که دوست داري از من بپرسي؟

من سؤال کردم: چه چيزي درآدمها شما را بيشتر متعجب مي کند؟

خدا جواب داد:

- اينکه از دوران کودکي خود خسته مي شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و دوباره آرزوي اين را دارند که روزي بچه شوند.

- اينکه سلامتي خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست مي دهند و سپس پول خود را خرج مي کنند تا سلامتي از دست رفته را دوباره باز يابند.

-اينکه با نگراني به آينده فکر مي کنند و حال خود را فراموش مي کنند به گونه اي که نه در حال و نه در آينده زندگي مي کنند.

- اينکه به گونه اي زندگي مي کنند که گويي هرگز نخواهند مرد و به گونه اي مي ميرند که گويي هرگز نزيسته اند.

دست خدا دست مرا در بر گرفت و مدتي به سکوت گذشت...

سپس من سؤال کردم: به عنوان پرودگار، دوست داري که بندگانت چه درسهايي در زندگي بياموزند؟

خدا پاسخ داد:

- اينکه ياد بگيرند نمي توانند کسي را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد. تنها کاري که مي توانند انجام دهند اين است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزيدن واقع شوند.

- اينکه ياد بگيرند که خوب نيست خودشان را با ديگران مقايسه کنند.

- اينکه بخشش را با تمرين بخشيدن ياد بگيرند.

- اينکه رنجش خاطر عزيزانشان تنها چند لحظه زمان مي برد ولي ممکن است ساليان سال زمان لازم باشد تا اين زخمها التيام يابند.

- ياد بگيرند که فرد غني کسي نيست که بيشترين ها را دارد بلکه کسي است که نيازمند کمترين ها است.

- اينکه ياد بگيرند کساني هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمي دانند که چگونه احساساتشان را بيان کنند يا نشان دهند.

- اينکه ياد بگيرند دو نفر مي توانند به يک چيز نگاه کنند و آن را متفاوت ببينند.

- اينکه ياد بگيرند کافي نيست همديگر را ببخشند بلکه بايد خود را نيز ببخشند.

با افتادگي خطاب به خدا گفتم: از وقتي که به من داديد سپاسگزارم، چيز ديگري هم هست که دوست داشته باشيد آنها بدانند؟

خدا لبخندي زد و گفت:

فقط اينکه بدانند من اينجا هستم... "هميشه"
 
 



:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 6 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

 

امشب از آسمان دیده ی تو  

 

 

روی شعرم ستاره می بارد

  

 

در زمستان دشت کاغذها  


پنجه هایم جرقه می کارد  

 

شعر دیوانه ی تب آلودم 

 

شرمگین از شیار خواهشها  

 

پیکرش را دو باره می سوزد  

 

عطش جاودان آتش ها  

 

آری آغاز دوست داشتن است 

 

گرچه پایان راه ناپیداست  

 

من به پایان دگر نیندیشم  

 

که همین دوست داشتن زیباست  

 

از سیاهی چرا هراسیدن 

 

شب پر از قطره های الماس است  

 

آنچه از شب به جای می ماند  

 

عطر سکر آور گل یاس است  

 

آه بگذار گم شوم در تو  

 

کس نیابد دگر نشانه ی من 

 

روح سوزان و آه مرطو بت 

 

بوزد بر تن ترانه من  

 

آه بگذار زین دریچه باز  

 

خفته بر بال گرم رویاها  

 

همره روزها سفر گیرم  

 

بگریزم ز مرز دنیاها 

 

دانی از زندگی چه می خواهم  

 

من تو باشم .. تو .. پای تا سر تو  

 

زندگی گر هزار باره بود  

 

بار دیگر تو .. بار دیگر تو 

 

آنچه در من نهفته دریایی ست 

 

کی توان نهفتنم باشد  

 

با تو زین سهمگین توفان  

 

کاش یارای گفتنم باشد  

 

بس که لبریزم از تو می خواهم  

 

بروم در میان صحراها  

 

سر بسایم به سنگ کوهستان  

 

تن بکو بم به موج دریاها  

 

بس که لبریزم از تو می خواهم 

 

چون غباری ز خود فرو ریزم  

 

زیر پای تو سر نهم آرام  

 

به سبک سایه به تو آویزم  

 

آری آغاز دوست داشتن است  

 

گرچه پایان راه نا پیداست 

 

من به پایان دگر نیندیشم


که همین دوست داشتن زیباست

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar22.com



:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 4 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

لا لا  لالا نخواب سودي نداره                     همون بهتر که بشماري ستاره


همون بهتر که چشمات وا بمونه             که ماه غصش نشه تنها بيداره


لالا لالا نخواب بازم سفر رفت                      نمي دونم به کارون يا خزر رفت


فقط دردم اينه مثلِ هميشه                         بدون اطلاعِ و بي خبر رفت


لالا لالا نخواب ميدون جنگه                          دسِ هرکي ميبيني يه تفنگه


يه عمره دورِ چشماش گشتم اماّ                  نفهميدم که اون چشما چه رنگه


لالا لالا نخواب زندونه دنيا                             سرِ ناسازگاري داره با ما


بشين بازم دعا کن واسه اون که                   مارو اينجا گذاشت تنهاي تنه
ا


لالا لالا نخواب اون راهِ دوره                          خدا مي دونه که حالش چه جوره


توي خلوت ميگم اينجا کسي نيست            خداييش که دلم خيلي صبوره


لالا لالا نخواب تيرس چراغم                         مثِ آتشفشان مي مونه داغم


به جون گلدونا کم غصه اي نيست               هزار شب شد نيومد باز سراغم


لالا لالا نخواب خواب که دوا نيست               دل ديوونه داشتن که خطا نيست


ميگن دست از سرش بردار نمي شه             آخه عاشق شدن که دستِ ما نيست


لالا لالا نخواب تنها مي مونم                     کمک کن قدر چشماتو بدونم


لالا لالا نخواب ماهو نگا کن                         من اسفندو ميارم تو دعا کن


بگو برگرده پيش ما بمونه                           کتاب حافظو بردارو,وا کن


لالا لالا نخواب سرما تو راهه                      هميشه عمر خوشبختي کوتاهه


ميگن با يه فرشته اون رو ديدن                   دروغه,جون دريا اشتباهه


لالا لالا نخواب تلخه جدايي                        کمر خم ميشه زير بي وفايي


تو بيدار باش همه تو خواب نازن                 براي کي بخونم پس لالايي


لالا لالا نخواب تنهايي زرده                        اگه طولاني شه مثل يه درده


اگه چشم انتظار باشي که هيچي             دروغ ميگي به دل که بر ميگرده


لالا لالا نخواب اشکت زلاله                       مثِ بارون پاي نخل وصاله


من و تو,هم شبو,هم قلبو کشتيم             ولي اون چي,چقدر اون بي خياله


لالا لالا نخواب دنيا خسيسه                     واسه کم آدمي خوب مي نويسه


يکي لبهاش تو خوابم غرق خندس            يکي پلکاش تو خوابم خيسِ خيسه


 



:: بازدید از این مطلب : 361
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 4 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یلدا

خبر آورد کلاغه داری به من علاقه

پیغام دادی واسه من این رسمِ اشتیاقه

گفتم الآن کجا بود کلاغه گفت تو باغه

گفتم بیام سراغت تا حرفای تو داغه

اومدم و نشستم پیشت زیر یه ساقه

اماّ تو گفتی این نیس چشاش سیا نی,زاغه

با این که راس نبودش قصه ی این علاقه

یه لحظه خوش بودم من فدای اون کلاغه



:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 3 / 5 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رها

به خاطرت تو این قفس من زنده ام همینو بس

به خاطر تو این نفس هنوز کمی تو سینه هست

فقط صدام کن واسه اشکات شونه می شم

فقط صدام کن واسه تو دیوونه می شم

فقط صدام کن تو رو تنها نمی ذارم

اونی که می مونه می شم

فقط صدام کن...

 



:: بازدید از این مطلب : 332
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 1 / 5 | نظرات ()