لحظه ها در گذرند

تو می روی

و احساس بودنت

در دلواپسی لحظه های خالی

ناگزیر دلتنگی غروری است

که در دریغ نبودنت له می شود.

تو می روی و این احساس بهانه گیر

آرام نمی شود

مگر آن که محال

خیال تو را نفس بکشد

آبی ترین بغض ترانه های خیس شده!

خیابان در امتداد ردپای تو باران خورده است

و این حکایت

هزار و یک شبی است

که آن را هیچ دستی نخواهد نوشت

قصه ای که فقط تو را

در من

فریاد می زند...

گاهی به یاد این دل باشو از دوری لحظه ای جدا شو

دل به قلب خسته ی من بسپار

گاهی شب خواب من ببینو لحظه ای کنار من بشینو

غمو از دوش لحظه ها بردار

میری و تهدید می کنی دیگه پیشم نمیای

دل به یکی دیگه می دی دیگه منو نمی خوای

به شوخی می گیرم عزیز حرفاتو من همیشه

هر چی می خوای بگی بگو من باورم نمی شه

کی مثل من دیوونته بهم بگو بدونم

همدم بی بهونته بهم بگو بدونم

بهم بگو کی مثل من زندونیه نگاته

عاشقته دوست داره همیشه چشم براته

دیگر ملالی نیست جز نداشتنت, نخواستنت, راندنت, باختنت, رفتنت,نماندنت,

با او و هزاران اوی دیگر بودنت, بدون مکث پاسخ منفی دادنت, و عشقی نیست

جز عشق به چشمان ناز تا ابد روشنت, این را برایت نوشته بودم باز هم مینویسم:

"هر ستاره شبی ست که از تو دورم آسمان چه پر ستاره است."

دیشب یکی از مزخرف ترین اتفاقات زندگیمو تجربه کردم

اولین درس و افتادم

و کاملا واضحه که واسه بقیه درسامم همین اتفاق میفته

البته خیلی شوکه نشدم چون از قبل آمادگی شو داشتم

وقتی جای درس خوندن غلطای دیگه بکنی الآن حال و روزت بهتر از این نمیشه

وایییییییییییییییییییییییییییییییی خدا جون!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیگه امکان نداره بتونم 4 ساله این درس کوفتی رو تموم کنم....

مي گذره از کنار من نگاهِ سردي تو چشاش

يه جور نگام ميکنه که انگار غريبه ام براش

ميره و تنهام ميذاره مثلِ هميشه پشت سر

توي دلم بهش ميگم وايسا نرو منم ببر

خيلي دلم تنگه براش حيف که نميفهمه نگاش

به رفتنش زل ميزنم گريه ام ميشه بازم فداش

راهشُ پيدا ميکنه پشت نگاه اولم

گم ميشه تو ستاره ها مسافر راز دلم

اي هميشه دورِ قلبم داري ميگذري جدا شي

کاري کن که بعدِ امروز ديگه آرزوم نباشي

دست رو دست گذاشتي باختيم من و تو اول راهُ

تو رو از کي پس بگيرم وقتي ميشکني دلم رو

برو هميشه با مني مثل عطر تو نفسات

اگه يه وقت دلت گرفت بدون دلم تنگه برات

بازم هواي گريه هاست برو منُ صدا نکن

خداحافظ مهربونم پشت سرُ نگا نکنِ

او گفت خاطرت هست به تو نگاه کردم؟

آن شب به خاطر تو کلی گناه کردم؟

گفتم چطور زیبا؟چیزی شده مگر؟ گفت:

قدری شبیه اویی من اشتباه کردم

چقدر این روزا دیر میگذرن!!

حوصلم بدجور سر رفته!چه قد کتا ب بخونم؟؟؟

چقد الافی؟

چقد تلویزیون؟؟؟

چقد کامپیوتر؟؟؟

خسته ششششششششششششششششششششششششششششششششششدممممممممممممم!!

دوس دارم یه کار هیجان نگیز انجام بدم!!

مثل...

یا

یا

و یا...

خوب چیه؟؟همیشه دوس داشتم دزد دریایی باشم!!مگه چیه؟؟

فعلآ که دارم میرم مسافرت!!

بعدش که اومدم ببینم په گلی باید به سر بگیرم!!

مکررترین خاطره!

تکرار شو

نگذار این انعکاس تبدار

در کمین حادثه ی آینه ی چشمهای تو بشکند.

باور کن

در موازی ترین خطوط نا رسیده ی نگاهت

یک نفس

یک نقطه چین

باقی مانده است

و تو مسافر!

از آبروی ترانه ام بگذر

که در قمار چشمهای تو دیگر

چیزی برای باختن نمانده است.