توی این خلوت شب منمو حس غریب
دل عاشقم از همه خورده فریب
من توی جاده ی عشق دیگه پا نمیذارم
دلمو پیش کسی دیگه جا نمیذارم
از کجا باید شروع کرد؟؟درد دل که گفتنی نیست
قصه ی من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست
تو خودم دارم میپوسم ولی هیچ کس نمیدونه
چقد سخته که آدم با خودش تنها بمونه
یه روزی خیال میکردم عشق علاج همه درداست
عشقو فریاد میزدم که آبیه به رنگ دریاست
من ساده با نگاهی دلمو ارزون فروختم
ریشمو خودم سوزوندم واسه ی همیشه سوختم
از کجا باید شروع کرد؟؟درد دل که گفتنی نیست
قصه ی من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست
حالا عمریه که دیگه عشقو من باور ندارم
تن من میلرزه وقتی اون روزا رو یاد میارم
یلدا!!دعا کن ارشد اینجا قبول نشه...
:: بازدید از این مطلب : 362
|
امتیاز مطلب : 207
|
تعداد امتیازدهندگان : 61
|
مجموع امتیاز : 61