چند روزیست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما گریخت
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفال می زنم
حافظ شیرین سخن فالم گرفت
یک غزل آمد که حالی برسرشت
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
:: بازدید از این مطلب : 675
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23