اکنون با درونی پر از نشناخته ها
که دست "هیچ" اندیشه ای
و نوازش "هیچ" احساسی
آن را "هرگز" لمس نکرد و
و در "هیچ" فهمیدنی جایی برای خود نیافت
می روم تا ازچشمی نیز که می شناخت یا می توانست شناخت دور باشم
مثه اینکه واقعا کسی پیدا نمی شه که حسمو درک کنه
فکر میکردم......................
واسه حماقت خودم متاسفم
:: بازدید از این مطلب : 555
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22